پژوهش مشارکتی: ساخت اجتماعیِ طرد قانونی در سکونتگاههای غیررسمی
چگونگی محرومیت ساکنان سکونتگاههای غیررسمی (مناطق فقیرنشین) از حقوق قانونی توسط سیستمهای حقوقی را بررسی میکند. همچنین، به کاوش در مورد نقش نیروهای اجتماعی و باورهای غالب در به وجود آمدن این طرد قانونی میپردازد.
توضیحات
پژوهشهای گسترده نشان داده است که ساکنان سکونتگاههای غیر رسمی در سطح جهان نتایج بسیار بدتری در شاخصهای اجتماعی کلیدی، از جمله فقر، شرایط شغلی، و قرار گرفتن در معرض خشونت نسبت به جمعیتهای شهری که به طور رسمی در آن ساکن شدهاند، دارند. علیرغم این که وضعیت حقوقی تأثیرات قابلتوجهی بر شرایط اجتماعی -اقتصادی ساکنان سکونتگاههای غیر رسمی دارد، اطلاعات قابلتوجهی در مورد اینکه چرا دولتها از به رسمیت شناختن رسمی این مکانها سرباز میزنند وجود ندارد و اطلاعاتی درباره اینکه چرا دولتها دسترسی به زیرساختهای لازم برای زندگی و امنیت مسکونی را برای ساکنان حاشیه فراهم نمیکنند در دست نیست. این پژوهش به بررسی چگونگی ایجاد طرد قانونی - بهعنوان یک نهاد سیاسی و بوروکراتیک، بهعنوان یک واقعیت جغرافیایی و اجتماعی و بهعنوان تجربه زیسته فردی میپردازد. همچنین در این پروژه به این مسئله پرداخته میشود که چگونه شرایط در جوامع با درجات مختلف به رسمیت شناخته شدن و دسترسی قانونی متفاوت است.
سه هدف پژوهشی این پروژه شناسایی عوامل چند سطحی است که موجب محرومیت قانونی ساکنان محلههای فقیرنشین غیر رسمی میشود. نشان میدهد که چگونه طرد قانونی بهعنوان یک پدیده در سطح جمعی و فردی تجربه میشود که رفاه ساکنان سکونتگاههای غیر رسمی را شکل میدهد. و با مقایسه سکونتگاههای غیر رسمی با زمینههای مختلف اداری و قانونی، اثرات محرومیتهای قانونی را از سایر جنبههای مورد مطالعه بیشتر سکونتگاههای غیررسمی جدا میکند. این پروژه شامل پژوهشی چند سطحی مبتنی بر بینشهای پژوهشهای قومنگاری در مورد طرد اجتماعی و اقدام سیاسی در محلههای فقیرنشین است نشان میدهد که طرد قانونی نه تنها در سطح کلان از طریق سیاست گذاری و گفتمان عمومی، بلکه در سطح جامعه نیز از طریق مذاکره با مدیران محلی، افسران پلیس و کارکنان ارائه خدمات و همچنین و در سطح خرد در زندگی درونی و تجربیات ذهنی ساکنان زاغه ایجاد میشود. این رویکرد ریشه در تلاشهای دیرینه در جامعهشناسی برای ادغام نظریههای کلان ساختار اجتماعی با تحلیلهای سطح خرد کنش اجتماعی برای توضیح نتایج جمعی و فردی دارد.
یافتههای کلیدی نشان میدهد که ساکنان سکونتگاههای «غیررسمی» که بهصورت رسمی زاغهنشین در نظر گرفته نمیشوند، اشکال خاصی از طرد اجتماعی را به دلیل وضعیت قانونی ناشناخته محلهشان تجربه میکنند. درحالیکه پژوهشهای قبلی نشان داده بود که ساکنان سکونتگاههای «غیررسمی» طیفی از پیامدهای منفی مرتبط با سطح بالای فقر و شرایط بد محیطی سکونتگاههایشان را تجربه میکنند، این مطالعه به طور خاص به این موضوع پرداخته است که چگونه طبقهبندی قانونی محلههای غیررسمی توسط دولت، دسترسی ساکنان به منابع مختلف و کارآمدی سیاسی، روابط اجتماعی مثبت و رفاه جسمی و روانی را شکل میدهد. تحلیل اولیه نشان میدهد که حداقل سه مسیر از طریق طرد قانونی در سطوح همسایگی و فردی ایجاد میشود: از طریق کاهش دسترسی به زیرساختهای حامی سلامت، از طریق تعاملات خصومتآمیز و مخالفتآمیر با مقامات سطح پایین دولتی، و از طریق درونیسازی ادراکات منفی محله یا انگ زدن. این تحقیق مکانیسمهای خاصی را شناسایی میکند که طرد قانونی از طریق هر یک از این مسیرها ایجاد میشود و به واسطه آن سلامت و رفاه ساکنان را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
این تحقیق همچنین نشان میدهد که وضعیت حقوقی محلهها از طریق تعاملات روزانه با مقامات دولتی بر رفاه ساکنان آنها تأثیر میگذارد. ساکنان جوامعی که به آنها اطلاعرسانی درستی در مورد شرایطشان نشده است یا به عبارتی دیگر توسط خود دولت هم غیررسمی محسوب میشوند، به احتمال زیاد توسط افسران پلیس و بوروکراتهای دولتی سطح پایینتر، از جمله مدیرانی که هنگام جستجوی اتصالات خدماتی، مجوزهای ساختمانی و اقدامات ایمنی عمومی با آنها مواجه میشوند، آزار و اذیت میشوند. ساکنان محلههایی که به آنها اطلاع داده نشده است، مرتباً با مقامات رده پایینی در تماسند که به طور معمول از وضعیت قانونی محله برای آزار و اذیت و اخاذی مالی سو استفاده میکنند. این یافتهها با نتایج برخی یافتههای قدیمیتر که به تعیینهای قانونی و سیاستگذاری در سطوح بالاتر در ساختارهای اداری یا قانونی اشاره میکنند در تضاد است و نشان میدهند که طرد قانونی از طریق تعاملات روزمره و پیش پا افتادهتر با «بوروکراتهای سطح خیابان» ایجاد میشود و در تنها از راه تغییر سیاستهای کلان امکان حل مسئله وجود ندارد.
یکی دیگر از مکانیزمهای ساخت و تشدید طرد قانونی، درونی شدن انگ و برچسبهایی است که توسط ساکنان محلههای دیگر به ساکنان سکونتگاههای غیررسمی تحمیل میشود. یافتهها نشان میدهند که این افراد در مقایسه با ساکنین شهرکهای قانونی، سطوح بالاتری از انگ و برچسب خوردن را تجربه میکنند. بسیاری از ساکنان این محلات اذعان میکنند که این تجربیات منفی، شرم و تحقیر شخصی و ادراک منفی از آنها توسط همسایگان را به دنبال دارد که به نوبه خود بر سلامت روان آنها تأثیر منفی میگذارد. این امر به طور خاص میتواند روابط اجتماعی، که عاملی حیاتی در سلامت فردی است، را در افراد جامعه به شدت تضعیف کند.