دعوت به جامعهشناسی؛ نگاهی انسانگرایانه
Invitation to sociology; a humanistic perspective
این کتاب به زبانی ساده و جذاب، جامعهشناسی را به عنوان نوعی آگاهی معرفی میکند که به ما کمک میکند تا با نگاهی نو به جهان اطراف خود، به ویژه ساختارهای اجتماعی و نقش آنها در زندگی انسان، بنگریم.
توضیحات
کتاب «دعوت به جامعهشناسی؛ نگاهی انسانگرایانه» بهواقع دعوتیست به جامعهشناسی برای گسترۀ وسیعی از مخاطبان دانشگاهی و غیردانشگاهی. پیتر برگر، نویسندۀ کتاب، دیدگاه جامعهشناسی را بیش از هر چیز گونهای از «آگاهی» میداند، گونهای آگاهی که با استفاده از آن میتوان به هرآنچه در دنیا هست -حتی روزمرهترین چیزهایی که به آنها عادت کردهایم- با نگاهی نو نگریست. بیراه نیست اگر ادعا کنیم تلاش او در این کتاب، مجهز ساختن خواننده به همین آگاهی است. برگر بر کارآرایی ساختارهای کلان در ساخته شدن آدمیان تأکید دارد و نقش جامعهشناسی و آگاهی حاصل از آن را در به چالش کشیدن فرضهای پذیرفتهشدۀ همگان دربارۀ جهان اجتماعی اشاعه میدهد. او در این راستا از جایگاه و نقش جامعهشناسی در جهان امروز صحبت میکند و دیدگاههای جامعهشناسان گوناگونی همچون وبر، دورکیم، مارکس و... را مورد بررسی قرار میدهد. رضا فاضل، مترجم کتاب، دربارۀ درونمایۀ کتاب میگوید: «رویهمرفته، درونمایۀ سراسری کتاب این است که جامعه آزادی را در تنگنا میگذارد و آدمی باید سامان دیرینه را رسوا کند و سنت را زیر تازیانۀ پرسش ببرد.». این کتاب در نهایت به خواننده درکی انسانگرایانه از جامعهشناسی به دست میدهد.
پیتر لودویگ برگر (زادۀ 1929) رئیس دانشکدۀ مطالعات فرهنگ اقتصادی و استاد جامعهشناسی و الهیات دانشگاه بوستن است. وی سابقۀ استادیاری در دانشگاه نورثکارولینای ایالات متحدۀ آمریکا، استادی مدرسۀ الهیات هارتفورد و نیز تدریس در جایگاه استادی در دانشکدۀ پژوهشهای اجتماعی راتگرز و دانشگاه بوستون را نیز در کارنامۀ خود دارد و از چند دانشگاه همچون دانشگاه ژنو و مونیخ دکترای افتخاری دریافت کرده است. او از میان حوزههای گوناگون جامعهشناسی به گسترۀ جامعهشناسی دین دلبستگی ویژهای دارد. وودهد در مقدمۀ کتابی که دربارۀ مطالعات دینی برگر نوشته دربارۀ سامان اندیشهای هماهنگ او توضیح میدهد که دیدگاهها و تحلیلهای برگر همه از بنیادهای فلسفی و روششناختی پدیدارشناسانه سرچشمه میگیرند. برگر کتاب حاضر را در دهۀ 1960، یعنی درست در اوج سرکوب روشنفکران و دانشمندان آمریکا در دورۀ مککارتیسم منتشر کرد. او دربارۀ «دعوت به جامعه-شناسی» توضیح میدهد این کتاب، کتابی برای خواندن است، نه پژوهش. این کتاب قرار نیست نظامی نظری برای مخاطب بیافریند، بلکه دعوت به همان اندیشۀ جامعهشناسی است، اندیشهای به تعبیر وی، بسیار برانگیزاننده و ارزشمند. نویسنده این کتاب را برای کسانی میداند که با هر انگیزهای میخواهند بدانند جامعهشناسی چیست و با همین هدف از به کار بردن گویش فنی و دشوار در کتاب پرهیز کرده است.
کتاب «دعوت به جامعهشناسی» پس از مقدمۀ مترجم و پیشگفتار نویسنده، دارای هشت فصل است که در ارتباطی پیوسته به دنبال هم قرار دارند. کتاب با «جامعهشناسی چونان سرگرمی» آغاز میشود. در فصل دوم که «جامعهشناسی چونان گونهای از آگاهی» نام دارد، تلاش میشود ابعاد جامعهشناختی از راه تحلیل چهار درونمایه تشریح شود که عبارتاند از آشکار ساختن، توجه به جنبههای ناخوشایند جامعه، نسبی کردن و جهانمیهنی. برگر در این فصل نشان میدهد چگونه آگاهی جامعهشناختی بهویژه در بستری فرهنگی پدید میآید با مفهومی به نام جابجایی نشان داده می-شود که آن را امکان گزینش از میان نظامهای معنایی گوناگون و گاه متضاد تعریف میکند. او سپس در فصل سوم با نام «گریزی به جابجایی و زندگینامه» میکوشد با درنگی بیشتر بر پدیدۀ جابجایی، به بررسی امکانات آن در شناخت و تفسیر زندگینامه بپردازد، چراکه آگاهی جامعهشناختی را برای ساماندهی معنادار رویدادهای زندگی افراد نیز راهگشا میداند. در فصل چهارم با عنوان «انسان در جامعه» معنایی که هویت و ایدههای آدمی بهعنوان جزئی از نقشۀ اجتماعی مییابد بررسی میشود و فصل پنجم، «جامعه در انسان»، برعکس به شیوۀ رخنۀ جامعه درون آگاهی آدمی میپردازد. پس از آن فصل ششم با عنوان «جامعه چونان صحنۀ نمایش» قرار دارد. برگر در فصل هفتم، «ماکیاولیانیسم جامعهشناختی و اخلاق» بر پیروی از اخلاقیات در پژوهش جامعهشناختی پافشاری میکند و در نهایت در فصل پایانی کتاب، «جامعهشناسی چونان رشتهای انسانگرایانه»، پیامدهای انسانی رشتهای دانشگاهی با نام جامعهشناسی را مورد بررسی قرار میدهد. نویسنده در بخش «دربارۀ کتابشناسی» در پایان کتاب، منابع تکمیلی گزینششدهای برای هر فصل معرفی کرده است.
برگر در پایان فصل «جامعهشناسی چونان رشتهای انسانگرایانه» دربارۀ دیدگاهش نسبت به آموزش دانشگاهی جامعه-شناسی چنین مینویسد: «به گمان ما، تدریس جامعهشناسی تا جایی توجیپذیر است که آموزش برای روشنگری باشد، نه برای بهرهمندی شغلی. تدریس جامعهشناسی باید با آزادی اندیشه پیوندی بنیادی داشته باشد. جایی که چنین پنداشتی در میان نباشد، جایی که آموزش بهگونۀ ناب در چارچوب حرفه یا فن شناخته شود، بگذار جامعهشناسی از برنامۀ آموزشی دانشگاهها زدوده شود. تنها با گسترشِ هموارِ آزادیِ اندیشه است که آموزش در چارچوب فن یا حرفه کنار گذاشته خواهد شد، همانا مشروط بر این که جامعهشناسی نیز در چنبرۀ راهورسم آموزشی خودخواهانۀ چیره بر چنین موقعیتهایی اخته نشود. اما جایی که این فرض همچنان پابرجاست، جامعهشناسی با این باور توجیه می-شود که بهتر است آگاهانه باشد تا ناآگاهانه و آگاهی شرط آزادی است. برای دستیابی به آگاهی بیشتر و به دنبال آن، اختیار بیشتر، باید رنجها و حتی گزندهای بیشتری را به جان خرید.»
منابع:
- متن کتاب
- مقالۀ بازنمایی جامعهشناسی عینیتگرا در کالبد جامعهشناسی انتقادی؛ دعوت به جامعهشناسی: نگاهی انسانگرایانه (بررسی دو ترجمه از کتاب پیتر برگر)/ نویسند: محمدامین قانعی راد
پیتر لودویگ برگر (زادۀ 1929) رئیس دانشکدۀ مطالعات فرهنگ اقتصادی و استاد جامعهشناسی و الهیات دانشگاه بوستن است. وی سابقۀ استادیاری در دانشگاه نورثکارولینای ایالات متحدۀ آمریکا، استادی مدرسۀ الهیات هارتفورد و نیز تدریس در جایگاه استادی در دانشکدۀ پژوهشهای اجتماعی راتگرز و دانشگاه بوستون را نیز در کارنامۀ خود دارد و از چند دانشگاه همچون دانشگاه ژنو و مونیخ دکترای افتخاری دریافت کرده است. او از میان حوزههای گوناگون جامعهشناسی به گسترۀ جامعهشناسی دین دلبستگی ویژهای دارد. وودهد در مقدمۀ کتابی که دربارۀ مطالعات دینی برگر نوشته دربارۀ سامان اندیشهای هماهنگ او توضیح میدهد که دیدگاهها و تحلیلهای برگر همه از بنیادهای فلسفی و روششناختی پدیدارشناسانه سرچشمه میگیرند. برگر کتاب حاضر را در دهۀ 1960، یعنی درست در اوج سرکوب روشنفکران و دانشمندان آمریکا در دورۀ مککارتیسم منتشر کرد. او دربارۀ «دعوت به جامعه-شناسی» توضیح میدهد این کتاب، کتابی برای خواندن است، نه پژوهش. این کتاب قرار نیست نظامی نظری برای مخاطب بیافریند، بلکه دعوت به همان اندیشۀ جامعهشناسی است، اندیشهای به تعبیر وی، بسیار برانگیزاننده و ارزشمند. نویسنده این کتاب را برای کسانی میداند که با هر انگیزهای میخواهند بدانند جامعهشناسی چیست و با همین هدف از به کار بردن گویش فنی و دشوار در کتاب پرهیز کرده است.
کتاب «دعوت به جامعهشناسی» پس از مقدمۀ مترجم و پیشگفتار نویسنده، دارای هشت فصل است که در ارتباطی پیوسته به دنبال هم قرار دارند. کتاب با «جامعهشناسی چونان سرگرمی» آغاز میشود. در فصل دوم که «جامعهشناسی چونان گونهای از آگاهی» نام دارد، تلاش میشود ابعاد جامعهشناختی از راه تحلیل چهار درونمایه تشریح شود که عبارتاند از آشکار ساختن، توجه به جنبههای ناخوشایند جامعه، نسبی کردن و جهانمیهنی. برگر در این فصل نشان میدهد چگونه آگاهی جامعهشناختی بهویژه در بستری فرهنگی پدید میآید با مفهومی به نام جابجایی نشان داده می-شود که آن را امکان گزینش از میان نظامهای معنایی گوناگون و گاه متضاد تعریف میکند. او سپس در فصل سوم با نام «گریزی به جابجایی و زندگینامه» میکوشد با درنگی بیشتر بر پدیدۀ جابجایی، به بررسی امکانات آن در شناخت و تفسیر زندگینامه بپردازد، چراکه آگاهی جامعهشناختی را برای ساماندهی معنادار رویدادهای زندگی افراد نیز راهگشا میداند. در فصل چهارم با عنوان «انسان در جامعه» معنایی که هویت و ایدههای آدمی بهعنوان جزئی از نقشۀ اجتماعی مییابد بررسی میشود و فصل پنجم، «جامعه در انسان»، برعکس به شیوۀ رخنۀ جامعه درون آگاهی آدمی میپردازد. پس از آن فصل ششم با عنوان «جامعه چونان صحنۀ نمایش» قرار دارد. برگر در فصل هفتم، «ماکیاولیانیسم جامعهشناختی و اخلاق» بر پیروی از اخلاقیات در پژوهش جامعهشناختی پافشاری میکند و در نهایت در فصل پایانی کتاب، «جامعهشناسی چونان رشتهای انسانگرایانه»، پیامدهای انسانی رشتهای دانشگاهی با نام جامعهشناسی را مورد بررسی قرار میدهد. نویسنده در بخش «دربارۀ کتابشناسی» در پایان کتاب، منابع تکمیلی گزینششدهای برای هر فصل معرفی کرده است.
برگر در پایان فصل «جامعهشناسی چونان رشتهای انسانگرایانه» دربارۀ دیدگاهش نسبت به آموزش دانشگاهی جامعه-شناسی چنین مینویسد: «به گمان ما، تدریس جامعهشناسی تا جایی توجیپذیر است که آموزش برای روشنگری باشد، نه برای بهرهمندی شغلی. تدریس جامعهشناسی باید با آزادی اندیشه پیوندی بنیادی داشته باشد. جایی که چنین پنداشتی در میان نباشد، جایی که آموزش بهگونۀ ناب در چارچوب حرفه یا فن شناخته شود، بگذار جامعهشناسی از برنامۀ آموزشی دانشگاهها زدوده شود. تنها با گسترشِ هموارِ آزادیِ اندیشه است که آموزش در چارچوب فن یا حرفه کنار گذاشته خواهد شد، همانا مشروط بر این که جامعهشناسی نیز در چنبرۀ راهورسم آموزشی خودخواهانۀ چیره بر چنین موقعیتهایی اخته نشود. اما جایی که این فرض همچنان پابرجاست، جامعهشناسی با این باور توجیه می-شود که بهتر است آگاهانه باشد تا ناآگاهانه و آگاهی شرط آزادی است. برای دستیابی به آگاهی بیشتر و به دنبال آن، اختیار بیشتر، باید رنجها و حتی گزندهای بیشتری را به جان خرید.»
منابع:
- متن کتاب
- مقالۀ بازنمایی جامعهشناسی عینیتگرا در کالبد جامعهشناسی انتقادی؛ دعوت به جامعهشناسی: نگاهی انسانگرایانه (بررسی دو ترجمه از کتاب پیتر برگر)/ نویسند: محمدامین قانعی راد