بینش جامعهشناختی؛ نقدی بر جامعهشناسی آمریکایی
میلز با نقد رویکردهای غالب در جامعهشناسی آمریکا، استدلال میکند که جامعهشناسی باید به مسائل "جهان واقعی" مانند نابرابری، قدرت و جنگ بپردازد. این کتاب به خواننده در درک رابطه بین زندگی فردی و ساختارهای اجتماعی بزرگتر کمک میکند.
توضیحات
کتاب «بینش جامعهشناختی؛ نقدی بر جامعهشناسی آمریکایی» مجموعه مقالاتیست از چارلز رایت میلز (1962-1916)، یکی از جامعهشناسان متعهد و پیشرو در جامعهشناسی انتقادی آمریکا که مهمترین اثر او در جامعهشناسی نظری نیز به شمار میآید. همانطور که از نام اثر پیداست، مجموعه مقالاتی که در این کتاب آمده بهمانند کیفرخواستیست علیه جامعهشناسی غیرمتعهد آمریکایی. از سوی دیگر این مقالات نمونهای ارزنده در سنت تحقیقات علوم اجتماعی کلاسیک هستند. شاید شما هم با دیدن عنوان کتاب این سوال برایتان پیش بیاید که نقد میلز به جامعه-شناسی آمریکایی چه بوده یا چرا میلز در سنت انتقادی جامعهشناسی حائز اهمیت بسیاری است؟ اینها سوالاتیست که پاسخ به آنها و تلاش برای شناخت فضای فکری نویسنده، ما را با رویکرد کلی و فضای حاکم بر کتاب بیشتر آشنا میسازد. اهمیت این شناخت با آگاهی به این نکته که محتوای کتاب در نسبتی مستقیم با اوضاع و احوال زمانۀ زندگی نویسنده قرار دارد، بیشتر آشکار میشود. البته این به معنای آن نیست که محتوای کتاب نسبتی با زمانۀ ما ندارد، بلکه برعکس، بینش انتقادی سی رایت میلز در این کتاب، هم از نظر مطالعۀ سیر تاریخی جامعهشناسی و هم انتقاداتی که به شکلی دیگر از جامعهشناسی وارد میکند، حائز اهمیتی بسیار است. لذا در ادامۀ این نوشتار، ابتدا به معرفی نویسنده، آرای او و نسبتی که با فضای جامعهشناسی زمانۀ خود برقرار میکرد، میپردازیم و بعد به سراغ معرفی و بررسی بخشهایی از کتاب میرویم.
چارلز رایت میلز، مدرک فوق لیسانس جامعهشناسی خود را از دانشگاه ایالتی تگزاس و دکتری جامعهشناسیاش را از دانشگاه ویسکانسین دریافت کرد. پس از آن استادیار دانشگاه کلمبیا شد و به مدت هفده سال در آنجا به تحقیق و پژوهش پرداخت تا اینکه در سن 46 سالگی به علت حملۀ قلبی از دنیا رفت. او با وجود عمر کوتاه خود، کتابهای ارزندۀ بسیاری در زمینۀ جامعهشناسی تألیف کرد که رویکرد انتقادی او و تعهدش به رسالت تاریخیای که برای جامعهشناسی قائل بود، در آنها مشهود است. او از جامعهشناسی غیرمتعهد بیزار بود و انتقاداتی مستقیم به رویکرد آن دسته از متخصصان علوم اجتماعی داشت که با شعار بیطرفی، به خدمت بنگاههای تبلیغاتی و تجارتی درمیآمدند و دانش خود را در راستای منافع آنها به کار میبستند. رویکرد او در زیست شخصی و دانشگاهیاش هم به همین صورت بود: او برای کار دانشگاهی و تحقیقاتی رسالتی روشنفکرانه قائل بود و از عناوین و قوانینی که میان او و شاگردانش فاصله میانداخت دوری میکرد. او سعی میکرد در دانشگاه نیز برخلاف آنچه مرسوم بود، نمایندۀ رویکرد انتقادی زمانۀ خود باشد، به گونهای که در بعضی از محافل رادیکال دانشجویی دهۀ 60، در حد یک تروریست جامعهشناختی ارزیابی میشد. او علاوه بر جامعهشناسی متعهد از طرفداران لیبرالیسم اصیل نیز بود و به نظر میرسد بیش از همه تحتتأثیر میراث تورستن وبلن و ماکس وبر بوده باشد. میلز کتاب بینش جامعهشناختی را در سال 1959 نوشت. این کتاب در سال 1998 توسط انجمن بینالمللی جامعهشناسی به عنوان دومین کتاب مهم جامعهشناسی سدۀ بیستم ثبت شد. در سال 1361، بینش جامعهشناختی با ترجمۀ عبدالمعبود انصاری به فارسی برگردانده شد و تاکنون به چاپ دهم رسیده است.
در این کتاب، ده مقاله با عناوین «نوید علوم اجتماعی»، «نظریۀ کلان»، «تجربهگرایی انتزاعی»، «انواع شیوههای عملی»، «اخلاق دیوانسالاری»، «فلسفههای علم»، «انواع جامعههای بشری»، «استفادههای تاریخ»، «در باب خرد و آزادی» و «در باب سیاست در علوم اجتماعی» قرار دارد و در نهایت فصلی بهعنوان ضمیمه «دربارۀ کسبوکار فکری» آمده است. مقالۀ «نوید علوم اجتماعی» یکی از مهمترین مقالات کتاب است که به گفتۀ مترجم به دلیل اهمیتش مرتباً در کتابهای درسی آمده است. اساس این مقاله همان مفهوم بینش جامعهشناختی است؛ او شناخت فرد را از سرنوشت و مسائلش از خلال فهم خود در زمینۀ اجتماعی میسر میداند و این نگاه را حاصل بینش جامعهشناختی معرفی میکند. «نظریۀ کلان» و «تجربهگرایی انتزاعی» از جمله مقالات مهم دیگر کتاب هستند که میلز در آنها به انتقاد از دو سنت اصلی حاکم بر جامعهشناسی آمریکایی میپردازد. او در سایر مقالات کتاب نیز با موردتوجه قرار دادن ضرورت تحقیقات تاریخی و تطبیقی، جامعهشناسان را به پاسداری از رسالت علوم اجتماعی کلاسیک دعوت میکند.
میلز در فصل اول با عنوان نوید علوم اجتماعی، بینش جامعهشناختی و کارکرد آن را اینگونه توضیح میدهد: «تودۀ مردم تنها به اطلاعات و آمار نیاز ندارند. در این عصر آمار و ارقام، اذهان مردم آن چنان از اطلاعات و آمار انباشته است که حتی از قدرت هضم آنها هم فزونی یافته. تودۀ مردم همچنین به فنون منطق و استدلال هم نیاز ندارند، هرچند تلاش آنها برای کسب چنین فنونی غالباً به جایی نمیرسد. به عقیدۀ من آنچه تودۀ مردم به آن نیاز دارند، بینش جامعهشناختی است که به یاری آن بتوانند اطلاعات و آمار را به نحوی به کار برند و قدرت استدلال خود را طوری توسعه دهند که [بتوانند] از آنچه در جهان و در درون ذهن آنها میگذرد، نتایجی شخصی به دست آورند. فردی که دارای بینش جامعهشناختی است میتواند تأثیر رویدادهای تاریخی دامنهدار را در زندگی خصوصی و فعالیتهای اجتماعی خود و دیگران درک کند. او همچنین به خوبی میداند که چرا افراد در زندگی روزمرۀ خود غالباً آگاهی کاذبی از موقعیت اجتماعی خویش دارند. به بیان دیگر بینش جامعهشناختی به ما یاری میدهد که در گیرودار زندگی روزانه، سیمای کل جامعه جدید را در نظر گرفته و در قالب آن به طبقهبندی و تبیین روانشناسی افراد گوناگون بپردازیم. بدین ترتیب به جای گرفتاریهای خصوصی، مسائل اساسی مورد توجه قرار میگیرد و مقابله با مسائل عمومی جایگزین بیتفاوتی و دلمردگی عمومی میشود.»
منابع استفادهشده به جز کتاب:
- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C._%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%B2
- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%D9%86%D8%B4_%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C
- مقاله نقد و بررسی کتاب بینش جامعهشناختی/ نویسندگان: شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی (البته مقالۀ خوبی نبود) https://ensani.ir/fa/article/download/318487